شما هم حتما در اطرافتان با همسران بی مسئولیتی مواجه بوده اید که به هیچ عنوان زیر بار وظایفی که دارند نمی روند و مدام مسئولیت های مختلف در رابطه با خانواده را پشت گوش می اندازند.

امان از این شوهران بی  مسئولیت!

شما هم حتما در اطرافتان با همسران بی مسئولیتی مواجه بوده اید که به هیچ عنوان زیر بار وظایفی که دارند نمی روند و مدام مسئولیت های مختلف در رابطه با خانواده را پشت گوش می اندازند؛ مثلا مردانی که حتی از پرداخت قبض های ماهانه آب و برق و گاز طفره می روند و یا حتی یک بار هم در جلسات اولیا و مربیان مدارس شرکت نمی کنند.

مهم ترین دلیل این مردها هم این است که کارهای مهم تری دارند و نمی توانند به این وظایف جزئی عمل کنند؛ درحالی که انجام همین وظایف جزئی می تواند پایه های زندگی را مستحکم نگه دارد. تقسیم کار، تفکیک وظایف و به عهده گرفتن مسئولیت از سوی زوجین، موضوعی است که بسیاری از زنان و مردان تعریف خاصی از آن ندارند و به همین خاطر گاهی با مشکلات زیادی مواجه می شوند که اغلب، بچه ها را هم درگیر می کند. با توجه به مشکلاتی که در این خصوص وجود دارد با سهیل رضایی، پژوهشگر و روانشناس گفت وگو کرده ایم.

بحران وظیفه چیست؟

با توجه به اینکه ما در جامعه امروزی، بین زندگی سنتی و زندگی مدرن قرار گرفته ایم، دچار یک نوع «بحران وظیفه» شده ایم؛یعنی گاهی نمی دانیم این چیزی که خواسته همسر مان است، جزو مسئولیت های زناشویی ما محسوب می شود یا نه. اگر بتوان برای این شرح وظایف، معیار دقیقی درنظر گرفت، کار آسان تر می شود.

پس باید ببینیم چه کسی و با توجه به چه معیارهایی می تواند وظایف را تقسیم کند چون در واقع هر کدام از دونفر تعریف خود را برای انجام وظایف زناشویی دارد؛ اگر هر دوطرف از یک معیار مشترک و مورد قبول استفاده کنند، در تقسیم وظایف مشکل کمتری خواهند داشت. قاعدتا این معیارها باید به گونه ای باشد که با اصول فکری و اعتقادی زوجین همخوانی داشته باشد تا هم آنها را دچار تعارضات شناختی نکند و هم پذیرش آن را برای طرفین راحت تر نماید.

مسئولیت پذیری در ناخودآگاه افراد است؟

از آنجا که همه ما از دوران کودکی خود، نقش ها و مسئولیت های خاصی را پذیرفته ایم، حال در زندگی زناشویی اگر مغایرتی با آن ببینیم، فکر می کنیم در حق ما اجحاف شده، بازنده شده یا تحت سلطه قرار گرفته ایم؛ مثلا مردی که قبل از زندگی زناشویی وظیفه ای در انجام کارهای خانه نداشته، ممکن است این الگو را مرتبط با جنسیت خود درنظر بگیرد. حال وقتی در زندگی مشترک از او توقع می رود همکاری بیشتری در انجام کارهای خانه داشته باشد، فکر می کند در حق او اجحاف شده و نباید بگذارد کسی او را تحت تسلط خود در بیاورد. مشکل دیگر هم آن است که تعریف هر کدام از ما درباره مسئولیت در رابطه، بسیار متشنج و متفاوت شده است.

چرا پذیرش مسئولیت سخت است؟

معمولا اغلب ما با شنیدن واژه «مسئولیت» چیز مهمی درنظرمان نقش می بندد که برای بر آمدن از پس آن باید تمام تلاشمان را به کار بگیریم. به عبارتی کم ترین کوتاهی در انجام مسئولیت را معادل شکست در زندگی فردی خود به حساب می آوریم. بنابراین گاهی پذیرش مسئولیت برایمان سخت می شود زیرا همه ما از شکست می ترسیم. هرکس بیشتر از شکست بترسد به همان میزان هم بیشتر از زیربار مسئولیت شانه خالی می کند.

امان از مردان مسئولیت گریز!

اگر برعهده گرفتن مسئولیت را یک وظیفه دائم بدانیم، بهتر می توانیم بفهمیم که چرا بعضی مردان از پذیرش مسئولیت کارهای خانه شانه خالی می کنند؛ در واقع این موضوع دلایل زیادی دارد که یکی از آنها می تواند ترس از شکست در حوزه وظایف مردانگی باشد و اینکه در زندگی زناشویی باید کارهایی را انجام دهد که نظام های ارزشی، او نه تنها از این کارش حمایت نمی کنند بلکه امکان اینکه تحقیرش هم بکنند زیاد است. بهترین توصیه به مردان در این خصوص این است که به جای توجه به حرف هایی که مبنای دینی و شرعی ندارند طاقت شنیدن حرف های عامیانه را داشته باشند تا اگر در خانه نیازی به کمک آنها هست بتوانند به خوبی آن را انجام دهند.

زنان مقصر!

می توان گفت گاهی یکی از دلایلی که مردها تمایلی به انجام کارهای خانه ندارند، ناشی از عملکرد نادرست زنان است؛ در بعضی موارد حتی خود زن ها هم هنوز به جمع بندی کامل و واحدی نرسیده اند که آیا کمک همسرانشان را می خواهند یا نه. بنابراین می توان گفت که نظام ارزشی و اجتماعی هنوز انگیزش مورد نیاز را فراهم نیاورده است چون گاهی خود زن ها هم در برابر کمک همسرانشان مضطرب می شوند، شاید هم می ترسند برایشان دردسرساز شود؛ در این مواقع هم، اغلب حرف های بی مبنای دیگران است که در ذهن افراد اهمیت پیدا کرده و بزرگ جلوه می کند.

یعنی به نوعی نمی توانند بدانند در این زمینه چه چیزی برایشان مهم تر است. گاهی هم زن ها چون فکر می کنند خودشان بهترکارها را انجام می دهند، یا آنقدر ایراد می گیرند که مرد را پشیمان می کنند، یا اصلا کاری به همسرانشان واگذار نمی کنند و نمی گذارند آنها کاری انجام دهند. در این مورد زنان باید بدانند همان قدر که مردها در انجام کارهای مربوط به خود موفق تر از زنان هستند، به همان میزان هم ممکن است نتوانند به طور کامل از انجام وظایف مربوط به زنان برآیند.

بنابراین اگر می خواهید همسرانتان در انجام کارهای خانه با شما شراکت داشته باشند باید روند تدریجی یادگیری مهارت را هم در آنها به رسمیت بشناسید؛ مثلا اگر پس از شستن ظرف یا جارو زدن همسرتان از او شکایت می کنید که چرا ظرف ها هنوز چرب است و اتاق هم کثیف، چطور انتظار دارید باز هم آنها به شرکت داشتن در کارهای خانه علاقه داشته باشند؟ در واقع زنان در این هنگام به همسرانشان پیغام می دهند: «برو کنار و هیچ وقت کمک نکن!» زن ها به این صورت به طور ناخودآگاه به همسرانشان می گویند: «دیدی این کارها رو هم تو بلد نیستی!دیدی حتی بلد نیستی خوب جارو بزنی و….» این رفتار، در مردان هم نوعی احساس سرزنش ایجاد می کند. آنها با خودشان فکر می کنند در حوزه کارهای نامرتبط وارد شده اند تا مشکلات را کمتر کنند اما حالا به جای تشویق دارند مورد شماتت قرار می گیرند.

نوجوانان ابدی!

بعضی افراد در حالتی به نام «نوجوانی ابدی» مانده اند. به این معنی که ازدواج کرده اند که بی مسئولیت تر هم بشوند. آنها در ازدواج دختری را انتخاب می کنند که مثل مادرشان به آنها رسیدگی کند و چون مادر شان بیش از حد به آنها توجه می کرده و هیچ مسئولیتی هم به آنها واگذار نمی کرده، از همسر شان هم توقع دارند مانند یک مادر به آنها رسیدگی کند.

البته زن ها هم ابتدا با این موضوع مشکلی ندارند و حتی شاید از آن راضی هم باشند ولی به تدریج خسته می شوند. این مردها معمولا خیلی خوش صحبت هستند و رفتار خوبی هم دارند ولی وقتی وارد زندگی زناشویی می شوند نمی توانند متعهد و مسئولیت پذیر باشند. حتی گاهی در زندگی اجتماعی و کاری خود هم موفق نیستند، چون همیشه به دنبال کار بهتری هستند که عقیده دارند روزی آن را پیدا می کنند، بنابراین قبول نمی کنند هر کاری را انجام دهند و به جای آن، فکر می کنند هیچ کس قدر آنها را نمی داند!

مردان نرم

بعضی مردها انجام تمام کارها و تصمیم گیری ها را به همسرانشان می سپارند. زن ها هم ابتدا و در سال های نخست زندگی از این موضوع خیلی استقبال می کنند ولی بعد از مدتی خسته می شوند و از اینکه در بسیاری از موارد مجبورند به تنهایی تصمیم بگیرند و مسئولیت تمام کارهای دیگر را هم بر عهده بگیرند. آنها علاوه بر خستگی های جسمانی، فشار روحی زیادی را متحمل می شوند که اساسا با روحیات آنها سازگار نیست و به جایی می رسند که فکر می کنند دیگر نمی توانند به تنهایی این همه بار را به دوش بکشند چون علاوه بر الزام به تصمیم گیری باید حواسشان باشد اشتباهی هم رخ ندهد.

بنابراین این نوع زن ها معمولا دچار بیماری های روان تنی بسیاری می شوند. به این نوع مردها «مردان نرم» می گویند، چون ظاهر بسیار نرم و موجهی دارند و حاضرند کاملا به حرف های همسرشان گوش دهند و در عوض، مسئولیت انجام تمام کارها را هم به زنانشان می سپارند. زنان هم بالاخره یک جایی کم می آورند و بیش از حد خسته می شوند یا اینکه مجبور می شوند روحیات لطیف و عاطفی خود را با رفتارهای خشک و خشن که بیشتر متناسب با مردان است جایگزین کنند.

چه باید کرد؟

برای اینکه بتوان شوهران مسئولیت ناپذیر را وادار به همکاری کرد باید آنها را به بن بست در تنبلی کشاند؛ یعنی به نوعی آنها را مجبور کرد که کار خاصی را انجام دهند. در این مورد شاید خود زن ها هم باید صبر بیشتری به خرج دهند و مثلا اگر همسر شان انجام کاری را مدت ها به تعویق می اندازد، خودشان مسئولیت آنها را بر عهده نگیرند بلکه زمان بیشتری را در اختیار همسرشان قرار دهند.

البته همین مردان هم نشان داده اند که وقتی به بن بست می رسند، یعنی چاره ای ندارند (مثلا زمانی که همسرشان مریض می شود) می توانند مسئولیت انجام کارها را به خوبی برعهده بگیرند. بعضی مردان هم دوست ندارند و برایشان سخت است که از زنشان حرف شنوی داشته باشند ولی اگر یک متخصص یا فردی مقتدر به آنها ثابت کند که باید مشارکت بیشتری در خانه داشته باشند، مؤثر تر خواهد بود؛ مثلا اگر یک متخصص در جلسه انجمن اولیا و مربیان مدرسه بگوید که همراهی کردن با بچه ها و بردن آنها به مدرسه به روان و آینده شان کمک می کند، شاید بیشتر به تکاپو بیفتند. این گروه از مردان نیاز دارند کسی دلیل انجام کار ها را به چیزی غیر از کارهای خانه مربوط بداند؛ یعنی باید نماد و تحلیل آن را برایشان تغییر داد.

بسیاری از مردها هم دوست دارند در حوزه هایی وارد شوند که همیشه تشویق و تأیید شوند. بدین ترتیب می شود با تأیید و تشویق آنها برای مدتی روی کمک کردنشان حساب کرد اما درعین حال دوست ندارند این کمک کردن ها کم کم تبدیل به وظیفه همیشگی شان شود، زیرا می ترسند اعتبار اجتماعی شان لطمه ببیند چون کسب ارزش های اجتماعی برای آنها خیلی مهم است.

در تمام موارد فوق، تغییر نگرش در مردان و دورکردن آنها از تحلیل های بی مبنای عامیانه می تواند مفید باشد. اینکه مردان متوجه بشوند که براساس آموزه های دینی، کمک به همسر و ایجاد آسایش هرچه بیشتر برای او، یک فضیلت محسوب می شود و نه یک شکست، می تواند نقش مؤثری در نوع نگاه آنها به فعالیت های مربوط به امور خانه داشته باشد.

لینک منبع : لینک به مطلب