مروری بر سریال های پلیسی

سریال پلیسی بدون نقطه پایان

در تمام دنیا، مردم عاشق تماشای ماجراهای پلیسی هستند. معمولا هرقدر خلافکار زیرک تر باشد و خلاف هایی که انجام می دهد، اعم از قتل و دزدی و…، با برنامه ریزی و زیرکی بیشتری همراه باشد و تا آخرین لحظه کنجکاوی مخاطب را حفظ کند، کار موفق تر است. اصلا به خاطر همین است که از دیرباز سریال های معمایی پلیسی، نظیر خانم مارپل، دِرِک و هرکول پوآرا، با استقبال مخاطبان مواجه شده است. همین استقبال ها و گرایش شدید مخاطبان به این ژانر باعث شد که بعد از انقلاب، مسوولان تلویزیون ما تصمیم بگیرند آثاری از این دست را خریداری کنند و روی آنتن بفرستند و زمانی که نخستین بازتاب های مثبت را گرفتند، برای ادامه فعالیت در این راه مصمم تر شدند. اما بعد از گذشت مدتی، رسانه ملی تصمیم گرفت که میل مخاطب به تماشای آثاری پلیسی را، تا حدی هم که شده، با نمونه های داخلی آن پاسخ دهد.

نخستین سریال اجتماعی با تم پلیسی که در ایران روی آنتن رفت و نیروی انتظامی در ساخت آن همکاری داشت، «هشدارهای پلیس»، به کارگردانی محسن شا محمدی، بود. اما این سریال نتوانست، آن چنان که باید، با مخاطبان ارتباط برقرار کند. کمتر از چند ماه بعد از پخش این سریال، شا محمدی سریال «آینه عبرت» را با موضوع اعتیاد ساخت. این سریال برای نخستین بار در سال ۶۸ و در پنج قسمت از تلویزیون پخش شد، اما، با توجه به استقبال مخاطبان، سری دومش هم به کارگردانی شامحمدی ساخته شد. تولید و پخش این سریال بین سال های ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۰و در پنجاه قسمت صورت گرفت. البته یکی از مشهورترین عنوان های آن «برگ ریزان» بود که خود در ۱۸ قسمت مجزا تهیه شد و شخصیت های معروف آن «علی» و «آتقی» بودند که این نقش ها را به ترتیب محمود دینی و جواد گلپایگانی ایفا کردند. استقبال از «آینه عبرت» تا حدی بود که فقط یک سال پس از موفقیت این اثر، شامحمدی سراغ ساخت «شلیک نهایی» رفت و موضوع پرونده های جنایی را مورد بررسی قرار داد. این سریال به شکل مستقیم به مسائل پلیسی، آن هم در ژانر پرمخاطب جنایی، پرداخت و نخستین موج جدی در ساخت سریال پلیسی را ایجاد کرد. نویسندگی این سریال بر عهده حسین پاکدل و خود شامحمدی بود و بازیگرانی نظیر داریوش فرهنگ،

رضا کیانیان، آتنه فقیه نصیری و جمشید اسماعیل خانی درآن بازی می کردند. «شلیک نهایی» داستان «سرگرد کلانی» (با بازی داریوش فرهنگ) بود که مامور پیگیری و دستگیری باندی حرفه یی می شود که همه نوع خلافی مثل قاچاق را انجام می دهد. او متوجه می شود یکی از دوستان صمیمی اش به نام «جمشید» (با بازی رضا کیانیان) در این باند حضور دارد. کلانی سعی می کند از جمشید کمک بگیرد، اما او قبول نمی کند و کلانی به ناچار ازطریق عواملی وارد باند می شود. هرچند بین «شلیک نهایی» و ساخت سریال پلیسی بعدی شامحمدی، «تصمیم نهایی»، نزدیک به شش سال فاصله افتاد، در این مدت، تلویزیون از ساخت و پخش سریال های پلیسی بی نصیب نماند.

مزد ترس هم جزو آثاری به شمار می رفت که در زمان پخشش با استقبال خوبی از جانب مخاطبان مواجه شد این سریال به کارگردانی «حمید تمجیدی» در تلویزیون جمهوری پخش شد. بعدها قسمت دوم این سریال تحت عنوان «بازی با مرگ» نیز ساخته و پخش شد که البته موفقیت سری اول این سریال را تکرار نکرد. این سریال داستان سروان «ناصر محمدی» (با بازی عبدالرضا اکبری) یکی از کارآگاهان اداره آگاهی است که با همسرش مریم و دخترشان زندگی می کند اما… اوج این قصه زمانی است که سروان محمدی جنازه دخترش را در صندوق عقب ماشینش پیدا می کند و متوجه می شود که با افراد خطرناکی رو به رو است. این مجموعه تلویزیونی، جزو نخستین سریال هایی بود که در آن تابوی شکست ناپذیری پلیس در مقابله با خلافکاران شکسته شد.

بعد از پخش «شلیک نهایی»، پای کارآگاه ها به تلویزیون باز شد؛ به گونه یی که جای پلیس ها را با ظاهرهای امروزی گرفت. حتما شما هم به خوبی می دانید که معروف ترین این کارآگاه ها، «کارآگاه علوی» بود. این سریال که در سال ۱۳۷۵ از تلویزیون پخش شد قصه کارآگاهی (با بازی احمد نجفی) را روایت می کند که در بین سال های ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۴ در اداره تامینات فعالیت می کند و با اتفاقات عجیب و غریبی مواجه می شود. استقبال از این سریال به حدی بود که سال ها بعد تصمیم گرفته شد سری دوم آن هم ساخته شود. بعد از پخش این مجموعه، سریال پلیسی دیدن، آن هم از نوع داخلی اش، به یک عادت بین مردم بدل شد. به همین خاطر، تلویزیون بلافاصله سفارش یک سریال پلیسی دیگر را داد؛ آن هم به یکی از مطرح ترین کارگردانان آن دوره، یعنی کیومرث پوراحمد. «سرنخ» روایت کننده ماجراهای یک پلیس طناز اصفهانی با نام اوصیاست که نقشش را جهانبخش سلطانی بازی می کرد و سعی داشت به همراه دستیارش (با بازی بهزاد خداویسی) مشکلات پیش آمده را حل کند. این سریال هم در زمان پخشش توانست مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد.

بعد از سریال «سرنخ»، سریال هایی با محوریت موضوعات پلیسی روی آنتن تلویزیون رفت، اما هیچ یک از این آثار نتوانستند موفقیت چندانی را به دنبال داشته باشند. اما در سال ۸۱، با پخش مجموعه «خواب و بیدار»، به کارگردانی مهدی فخیم زاده، معادلات در عرصه سریال سازی پلیسی در ایران تغییر کرد. این سریال که در نیمه دوم سال ۱۳۸۱ شنبه شب ها از شبکه یک سیما ایران پخش شد، استقبال خیره کننده مخاطبان را به دنبال داشت. این سریال برای نخستین بار پای زن ها را به قصه پلیسی در ایران باز کرد و نقش اصلی خلافکارها را به رویا نونهالی سپرد. او در این سریال، ایفاگر نقش «ناتاشا» بود و به خوبی توانست از پس ایفای این نقش برآید. فخیم زاده با نشان دادن تصویر یک پلیس زن موفق با بازی لادن طباطبایی سعی کرد حضور زن و مرد خلافکار را در قصه اش بالانس کند. این سریال به لحاظ پروداکشن هم در سطح بالایی بود و برای نخستین بار مخاطبان سریال پلیسی ایرانی چیزی به غیراز شلیک چند گلوله و انفجارهای ساده در سریال دیدند؛ موضوعی که بعدها فخیم زاده نتوانست در کارهای دیگرش تکرار کند. هرچند «پلیس جوان» با فاصله زمانی کمی از سریال «خواب و بیدار» از تلویزیون پخش شد، هرگز نتوانست موفقیت های سریال های قبلی پلیسی را تکرار کند. در این سریال، شهاب حسنی در نقش پسری که به دنبال قاتل پدرش است، در کنار مریلا زارعی که نقش یک خبرنگار را بازی می کرد، بسیار خوش درخشید. سریال «کلانتر ۱» هم در زمان پخشش توانست مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد. ایرج نوذری، که ایفاگر نقش اصلی در این سریال بود، با این اثر به شهرت و محبوبیت زیادی رسید.

هرچند کلانتر بعدها ادامه پیدا کرد، هرگز نتوانست موفقیت سری اول را کسب کند. با وجود اینکه بین سال های ۸۲ تا ۸۹ سریال های زیادی با موضوع پلیسی ساخته شد، هیچ کدام نتوانستند به موفقیت خیره کننده یی نظیر «خواب و بیدار» برسند. در این مقطع بود که بسیاری دوباره پای سریال های پلیسی خارجی را به ایران باز کردند و گفتند ما در ساخت آثاری از این دست ضعیف هستیم. اما در سال ۸۹، سریال «هوش سیاه»، به کارگردانی مسعود آب پرور، معادلات را تا حد زیادی تغییر داد. این کار سعی کرد داستان پلیسی را از کلیشه مواد مخدر و قتل بیرون بیاورد و به جرایم رایانه یی در سطح وسیع بپردازد. پرداخت درست و قصه پردازی مناسب و گره افکنی های به جا باعث شد این سریال، با بازی حسین یاری و کیکاووس یاکیده، با استقبال بسیار خوب مخاطبان مواجه شود و معادلات ساخت آثار پلیسی بار دیگر تغییر کند. هرچند سریال «ماتادور»، به کارگردانی فرهاد نجفی، پیش از ساختش عنوان اکشن ترین سریال پلیسی را یدک کشید، به دلیل نداشتن قصه خوب، چندان به موفقیت نرسید. البته حسن این سریال این بود که مردم را با آخرین دستاوردهای پلیس آشنا کرد.

هر چند که روند ساخت سریال پلیسی در ایران همیشه با فراز و فرودهایی همراه بوده است مخاطبان گله داشتند که این آثار با نمونه های خارجی آن به لحاظ بار کیفی، گره افکنی و پروداکشن قابل مقایسه نیست اما تجربه نشان داده است که هر گاه سریال های پلیسی به اهل فنش سپرده می شود ماحصل کار برای مردم قابل قبول می شود. شاید ما به لحاظ پروداکشن نتوانیم با سریال هایی پلیسی خارجی رقابت کنیم اما بی تردید به لحاظ گره افکنی و شیوه روایی معما گونه این امکان برای ما وجود دارد. اکثر سریال هایی هم که در طول سال های اخیر در تلویزیون موفق عمل کردند از همین فرمول بهره بردند.

نگار حسینی

لینک منبع : لینک به مطلب