درباره سریال « انقلاب زیبا»

«انقلاب زیبا» در حکم یک آزمون و خطای ترسناک

در تلویزیونی که شاکله سریال سازی آن بر مدار مدارای تمام و کمال با مخاطب شکل گرفته و برنامه سازان اغلب تمایل و اراده یی برای کنار زدن قواعد تکراری و سهل پسند ندارند، آثاری همچون «انقلاب زیبا» در حکم یک آزمون و خطای ترسناک و پر خطر برای سازندگان شان به نظر می رسند؛ آثاری منطبق بر جریان مدرن و به روز سریال سازی در دنیا با ترفندهای تصویری و تماتیک متنوع و متاثر از فیلم های سینمایی مطرح حال حاضر.

در این نوع از آثار تلویزیونی که حتی شبکه های سرگرمی سازی چون HBO نیز در سریال هایی چون «دکستر» یا «زنان خانه دار سرسخت» به آن پایبندی نشان می دهند، آثار نمایشی صرفا به قصد تفریح و تفنن تولید نمی شوند. در این نوع آثار حتی در ابتدایی ترین شکل، هدف و مقصودی در روایت پردازی و طراحی دکوپاژ و میزانسن مد نظر قرار دارد. سازندگان از شکستن دلبستگی های دیرپای روایی و ساختاری ابایی ندارند و این بیننده است که باید خود را با اثر و فضای آن وفق دهد تا بتواند به لذت برسد. در غیر این صورت حتی با از دست دادن لحظات و سکانس هایی از آن نیز هضم ادامه ماجرا تا حدودی برایش مشکل خواهد شد. از سویی چون قصه، کارگردانی و بازی ها در عین پیچیدگی ها و کش و قوس ها در بطن خود جذاب و حرفه یی و کنجکاوی برانگیز هستند، بیننده ناگزیر از متمرکز شدن روی اثر خواهد بود و خود را در دل داستان ذوب شده می بیند. همین عامل موجب می شود تا عصر جدید سریال سازی در امریکا و برخی کشورهای دیگر به دنباله سازی و طولانی شدن روی بیاورد. به مرور هم مخاطب با تماشای این دست آثار، ذایقه بصری خود را ارتقا می بخشد و دیگر هر اثر مبتذلی برایش خوشایند نخواهد بود. ضمن آنکه در چنین شرایطی پیام های مستتر در مجموعه های نمایشی را نیز به خوبی از فیلتر ذهنی خود عبور می دهد.

«انقلاب زیبا» از این حیث یک نمونه قابل اعتنای ایرانی به نظر می رسد. در پله اول این مجموعه یک درام معمایی پلیسی است که با هر ذهنیتی نباید درگیر آن شد. اصولا در این گونه آثار همچون نوشته های آگاتا کریستی یا سر آرتور کنان دویل، توجه همه جانبه حتی به جزییات ضروری است. گاهی یک دیالوگ هرچند کوتاه در فصلی دیگر راهگشا خواهد بود. همچنین یک کنش به ظاهر عادی و کم اهمیت از سوی کاراکتری، حاوی کدها و اطلاعاتی برای تماشاگر یا خواننده است.

سریال در عین کستینگ دقیق و بازی های متناسبی که دارد، از چهره یی ستاره برخوردار نیست. آزاده صمدی در نقش دختری مرفه و در رده بالای اجتماع، بغض های فروخورده فردی متکی به خود و در نبود پدر را به خوبی تداعی می کند. او، هم در مقام یک کارفرما و مدیر شرکت باید قاطعیت به خرج دهد و هم در زندگی شخصی با مشکلات خانوادگی پر استرس کنار بیاید. از سویی وادار می شود تا برای روشن شدن نقاط تاریک پرونده قتل احتمالی پدرش شرایط ناگواری را نیز تجربه کند. مجموع این تناقض ها نمود درستی در بازی صمدی یافته است. علیرضا کمالی در نقش حامد همسر او بر خلاف بیشتر نقش های پیشین خود اینجا به تبع حوادثی که روی داده روی لبه تیغ است و از کاراکتر بدقلق و پرخاشگر خبری نیست. تفاوتی که بازی درونی و زیر پوستی این بازیگر را می طلبد و او از پس آن برآمده است. مجید مظفری در چرخشی آشکار از اوایل قصه، آرام آرام ماهیت خشن و بدطینت خود را در قالب نقش صفر بروز داده است. البته تن صدای گرم و پرحجم مظفری و مزه پرانی های گاه و بیگاه کاراکترش نقابی شیرین روی او کشیده که به جذابیت نقش کمک کرده و از تلخ و دافعه برانگیزی ذاتی آن کاسته است.

مجید واشقانی که شاید برخی را به یاد کاراکتر پلیسش در سریال «ماتادور»

(فرهاد نجفی) بیندازد، با تغییراتی در بازی به پرسوناز خود هویت بخشیده و از تکرار رهیده است. اینجا او از میمیک خود نهایت بهره را برده و بازی در سکوت او که نگاه های نافذش مکمل آن شده از صلابت پلیس و لزوم جدیت او خبر می دهد. این موارد در بازی واشقانی متبلور شده و لعابی مناسب به نقش او بخشیده است.

آتیلا پسیانی نیز که مدت هاست متخصص عینیت بخشی به نقش های مکمل شده، اینجا هم حضور بجایی دارد. مخاطب در پذیرش کاراکتر جابر و بازیگرش پسیانی که در لحظات غیبتش هم می توان سیطره او را بر اتمسفر داستان دید، با نوعی سردرگمی مواجه می شود. امتیازی که عجیب به کار «انقلاب زیبا» آمده است. این نحوه حضور که هم هست و هم نیست، در آثاری با تم معمایی و پلیسی به جهت تزریق تعلیق در رگ ها و شاخ و برگ ماجرا، دست نویسنده را در پرداخت داستان به خوبی باز می کند. عنقا نیز با آگاهی بر همین اصل، کمال بهره را از شمایل و جایگاه هنرپیشه یی همچون آتیلا پسیانی برده است. رمز و راز عجین شده با خصوصیات این بازیگر کاربرد درستی در «انقلاب زیبا» دارد. او چندی پیش در یکی از مصاحبه هایش در برنامه «هفت» گفته بود: «اکثر فیلمنامه ها بیشتر حالت زمینه سازی دارد و خیلی به جزییات وارد نمی شود، هر چند برخی از فیلمنامه ها استثنا هستند و این مربع طلایی کارگردان، بازیگر، فیلمنامه، تدوینگر عنصر بسیار مهمی در ساخت فیلم است. معتقدم بسیاری از تدوینگر ها بازی های خوبی در فیلم ایجاد می کنند.»

از صحبت های پسیانی نقبی می زنم به تدوین خلاقانه سریال. امیر خاقان شیبانی در مقام تدوینگر جان تازه یی در کالبد سریال دمیده است. رفت و برگشت های متعدد و شکست خط زمانی عادی که بارها و بارها در سایر سریال ها دیده شده هرچند در نوع خود یک ریسک محسوب می شود، اما ظرفیت های تازه یی در بستر قصه ایجاد کرده است. چشم نوازی نشانه های تصویری مانند تداعی تپش قلب و خلق حالت ضربان به قصد انتقالی فضایی رعب آور و پر اضطراب و ربط دادن میان دو سکانس با تصاویر فست موشن حادثه جویانه اتومبیل ها و… از جمله ترفندهای تدوینگر سریال هستند. شگردهایی که بیننده را در مواجهه با چارچوب معماگونه اثر معلق و کنجکاو نگه می دارد و ضرباهنگ درونی اثر را نیز حفظ می کند.

اما این «مربع» به قول آتیلا پسیانی «طلایی»، یک ضلع به نام کارگردان هم دارد. بهرنگ توفیقی را شاید تا پیش از این با تله فیلم هایش از جمله «آماده باش» یا سریال اولش «مسیر انحرافی» به یاد می آوردیم. توفیقی اما در سریال جدید خود خبر از یک پیشرفت اساسی می دهد. اهمیت کار او را در تلفیق ویژگی های پیش گفته و طراحی میزانسن و دکوپاژی نسبتا نوگرایانه در تلویزیون کشورمان باید جست وجو کرد. او اصطلاحا به مخاطبش باج نداده و با جسارت از او خواسته برای لذت بردن از داستان و ساختار، خود را با مجموعه وفق دهد و با آن هماهنگ شود. این شیوه از بار آوردن مخاطب همانی است که در وصف لزومش ابتدای این مطلب مواردی را مطرح کردم.

اما در این میان نباید از نقش تهیه کننده خوش فکری چون رامین عباسی زاده نیز گذرا عبور کرد. اصولا سریال سازی در دنیا نیز اتکای قابل توجهی به کارکرد و درک تهیه کننده از چارچوب یک اثر هنری دارد. بر خلاف تصور غلطی که باب شده و تهیه کننده را یک منبع تامین بودجه در آثار تلویزیونی و نیز سینمایی می شناسد، این فرد باید نظارت معقولی بر کلیت کار داشته باشد. ضمن اینکه دخالت بیجا نکند، باید با شناخت کامل از اصول سریال و فیلمسازی و مخاطب شناسی، روی جزییات و کلیات اعمال نظر کند. خصوصیت هایی که در رامین عباسی زاده نیز می توان مصادیق آن را یافت.

اما برخی ایرادها را نیز می توان در عین تمام این شاخصه ها بر «انقلاب زیبا»وارد دانست. نخست نام آن به عنوان پیشانی نوشتش که به غلط مهر مناسبتی را به آن می زند و موجب می شود مخاطب همان ابتدا برایش حکم صادر کند. حال آنکه می شد نامی غیر کلیشه یی برایش جست و از دامن این اتهام گریخت یا تکرار تعدادی از نشانه های بصری که رجوع های چندباره به آنها لزومی ندارد و گاه شیرینی دفعات قبل را محو می کند.

تارا صبور

لینک منبع : لینک به مطلب