عنوان «هنرمند مولف» در ادبیات سینمایی، واژگانی آشناست. این عبارت برای هنرمندانی (عموما کارگردانان) به کار می رود که صاحب یک نحله فکری و یک واژگان مشخص در آثار خود باشند به طوری که بدون دیدن تیتراژ فیلم نیز بتوان به وجود آنان در آن اثر پی برد.

نگاهی به فیلم «فرشته ها با هم می آیند»

عنوان «هنرمند مولف» در ادبیات سینمایی، واژگانی آشناست. این عبارت برای هنرمندانی (عموما کارگردانان) به کار می رود که صاحب یک نحله فکری و یک واژگان مشخص در آثار خود باشند به طوری که بدون دیدن تیتراژ فیلم نیز بتوان به وجود آنان در آن اثر پی برد. این هنرمندان فارغ از ژانر فیلم مورد بررسی، رد پای خود و جهان بینی دنیای شان را در جای جای اثرشان به صورت ظریف و هنرمندانه قرار می دهند، به طوری که می توان مابین آثار مختلف آنان خط رابطی قرار داد. آنها در هر اثر به دیالوگ با اثر پیشین خود می نشینند و با تکمیل اندیشه های قبلی، مخاطبی را که پیش تر با خود همراه کرده بودند یک گام بیشتر با خود همراه می کنند. مولف بودن به خودی خود واجد ارزش خاصی نیست و آثار هر هنرمند مولف باید در جایگاه خود مورد ارزشیابی قرار گیرد اما مهم ترین ویژگی این آثار، پیش بینی دنیای ذهنی خالقان آن توسط مخاطب و بررسی احتمال علاقه به آن اثر در دنیای فکری مشخص است. شاید به جرات در سینمای ما تنها هنرمند مولف صنف تهیه کنندگان را بتوان «منوچهر محمدی»، تهیه کننده این فیلم قلمداد کرد.

او که با آثاری همچون زیر نور ماه، ارتفاع پست و میم مثل مادر جایگاه ارزشمندی را در بین تولیدکنندگان فیلم های جدی و قابل بحث سینمای ما برای خود پیدا کرده بود با طلا و مس و حالا «فرشته ها با هم می آیند» عرصه تازه یی را برای خود در راستای تکمیل پارادایم (جهان بینی حاکم) فکری خود جست وجو می کند. محمدی که خود ایده اصلی بسیاری از فیلم هایش را به کارگردانان آن آثار پیشنهاد کرده بود (ویژگی مولف بودن او در جایگاه تهیه کننده) با طلا و مس، مسیر تازه یی را در تکمیل دنیای آثار پیشین خود برگزید.

او در آن فیلم که بر اساس فیلمنامه پسرش، حامد محمدی که نویسنده و کارگردان فیلم «فرشته ها با هم می آیند» نیز است، به سراغ زندگی روحانیان در جامعه امروز ما و چالش های پیش روی آنان در روزگار حاضر رفت؛ قشری که به دلایل مختلف تا پیش از آن در سینما، مجال بسیار اندکی برای بازگویی مشکلات، شادی ها و رنج های خود یافته بودند. او برخلاف زیرنورماه که مانند این دو اثر داستان طلبه یی را در حوزه علمیه به تصویر می کشید، روحانی داستان را به رویارویی با رنج های جامعه نمی فرستد بلکه در این دو فیلم، شخصیت اصلی داستان خود در بستر رویدادها و حوادث جامعه پیرامونش زندگی می کند. مشکلات اقتصادی، بیماری و رنج از بی اخلاقی های حاکم بر جامعه را در همان چهاردیواری خودش می بیند و آنجاست که باید به تعبیر کتابفروش فیلم طلا و مس، به جای اخلاق نظری، به دنبال اخلاق عملی رفت. معنایی که دیگر مثل آنجا در قفسه های بالای کتابخانه به دنبالش نگردد و در همین دور و برخودش آن را جست وجو کند و به نظر نگارنده این بزرگ ترین دستاورد خانواده محمدی در این دو فیلم بوده است.

حامد محمدی در نخستین تجربه کارگردانی اش، به سراغ موضوعی امتحان پس داده و کم خطر می رود. او با تاثیر پذیری محسوس از فیلمنامه قبلی خود که در «طلا و مس» به زیبایی توسط همایون اسعدیان به تصویر کشیده شده بود، داستان زندگی طلبه یی (جواد عزتی) که برقکار ساختمان است را در کنار همسر بسیار جوانش (نازنین بیاتی) روایت می کند. زوجی که در خانه یی کوچک در نزدیکی های انتهای شهر زندگی می کنند و در آستانه بچه دار شدن هستند. شرایط سخت اقتصادی این زوج، فرش قرمزی را برای آمدن کودک شان پهن نکرده. هر روز در خانه گفت وگوی شان بر سر این است که شیر بچه را چگونه تهیه کنند یا لباس بچه را از کدام فروشگاه بخرند که ارزان تر باشد. در همین اثناست که روز واقعه از راه می رسد. اما نقطه عطف داستان از اینجا آغاز می شود، اینجا که به جای یک فرزند، خداوند به آنها سه قلویی هدیه می کند و این آغاز سختی های عظیم زندگی این زوج است. آنها که حتی از آمدن یکی از این سه فرزند می ترسیدند، حالا باید وظیفه نگهداری و تربیت سه تا از آنها را بر عهده داشته باشند.

فیلم از این لحظه به بعد چالش این زوج را در این برهه و این پیچ خطرناک از زندگی به تصویر می کشد. شخصیت های فرعی مثل همسایه آنها (الهام کردا) که از دست برقضا، دختر صاحبخانه شان نیز است کم کم حضوری پررنگ و تاثیرگذار در درام پیدا می کند. در ادامه، قصه زندگی این زوج آبستن وقایعی سخت و تاثیرگذاری مانند بازیگر شدن طلبه برای درآمدی بیشتر جهت تامین نیازهای این سه فرزند می شود که فیلم را به سوی هدف اصلی خود که رویارویی این زوج با سختی ها/ آزمایشات خالق هستی و چگونگی برخورد آنها با این وقایع و جست وجوی عملی اخلاق در این بستر است، رهنمون می سازد.

فیلم در نیمه دوم خود سکانس های زیبایی مانند شب بیماری یکی از این سه فرزند و نشان دادن عشق زیبای این زوج به هم و سکانس دعوای طلبه داستان با همکلاسی خود بر سر بازیگر شدن او و قضاوتش را در خود جا می دهد. سکانس هایی که مانند طلا و مس، حالی بس خوب را به تماشاگرش پیشکش می کند. تماشاگری که آماده است تا از دل این سختی ها «زندگی» را بیرون بکشد و در دور و بر خودش، معنای آن را بیابد. اما تفاوت «فرشته ها با هم می آیند» با منبع الهامش، طلا و مس، آن است که سازندگانش برخلاف آن فیلم به نظر دلخوش به ایده اصلی داستان بودند و از خرده قصه هایی که مخاطب را به سوی همراه شدن بی واسطه با قصه و همدلی با کاراکترهای اصلی داستان و سهیم شدن در تجربه عاطفی سخت و دلنشینش که درآغوش گرفتن بی واسطه «عشق» در بحبوحه همین زندگی است، غافل مانده اند. اینجا به نظر تاکید اصلی روی «گسترش روحیه فرزندآوری» که بحث روز جامعه نیز است، بوده و این پیام و هدف پررنگ تر از قصه گویی (که اصلی ترین دلیل زیبایی طلا و مس بود) شده است.

شاید به این علت است که فیلم در برهه هایی از داستان از ریتم می افتد و امکان همراهی بی واسطه مخاطب را با خودش از دست می دهد. حامد محمدی، باز هم مانند طلا و مس، از تمهید صدای معلم اخلاق طلبه اصلی داستان که در جایگاه انسانی عارف مسلک و دنیادیده است برای تاثیرگذاری نهایی و ضربه پایانی داستان استفاده می کند (این بار صدای حسین محجوب به جای استاد اسماعیل خلج) اما در این مورد هم به بدل و تصویری ضعیف از سلف قبلی خود بدل می شود چرا که مانند طلا و مس نتوانست در زیرلایه آن دیالوگ ها، جهان بینی خود را به تماشاگر معرفی کند و به همین علت مجبور به مستقیم گویی دافعه برانگیزی می شود. فیلم با وجود ضعف های بالا و کمبود خرده داستان های همراه کننده و بعضی شخصیت های فرعی کلیشه یی (مانند شخصیت صاحبخانه و رییس حوزه علمیه)، در مجموع برای نخستین فیلم یک فیلمساز، اثری قابل قبول محسوب می شود؛ فیلمی که برای جامعه خشونت زده ما که نامهربانی ها و دوست نداشتن ها در آن به سرعت ریشه می دواند، پیشنهادهایی به سمت روشنی دارد.

پنجره های این فیلم و آثار دیگر منوچهر محمدی برای مخاطب به سوی جامعه یی بهتر است که این نوع نگاه از مسیر یک اثر هنری قابل قبول می گذرد. اثری که به یاد می آورد حتی بهترین حرف های دنیا اگر در ظرف قصه یی چارچوب دار نگنجد و با جلوه خاص سینما یعنی تصویر، نگنجد به اثری یک بار مصرف تبدیل می شود که هیچ تفاوتی با مانیفست و سخنرانی کلیشه یی یک مقام مسوول ندارد اما طلا و مس ها، برخلاف کلی گویی های بسیاری از مدیران در باب مهربانی، اخلاق و… در خاطره بسیاری از علاقه مندان جدی سینما ثبت شد و این موضوع جلوه گاه هنری مترقی و رو به روشنی است که برای جامعه خسته و بیمار خود، پیشنهادهایی دارد. حامد محمدی با این فیلم نشان داد که می توان منتظر آثار بعدی اش باقی ماند.

لینک منبع : لینک به مطلب