سقوط دردناک ایرباس ۳۲۰ ژرمن وینگز و کشته شدن ۱۴۹ سرنشین آن از جمله خلبان مسبب سقوط عمدی آن در چهارم فروردین ماه سال جاری در کوهستانهای فرانسه و معلوم شدن ناسالم بودن کمک خلبان این پرواز به لحاظ سلامت روانی یکبار دیگر افول بهداشت و به تبع آن سلامت روان را به عنوان زنگ خطری برای جوامع به صدا در آورد.

افول بهداشت روان؛ سقوط سلامت

۱۴۹ نفر از مسافران هواپیمای ایرباس ۳۲۰ ژرمن وینگز وابسته به شرکت معروف لوفت هانزا در ۴ فروردین ماه سال جاری، هیچگاه حتی در مخیله شان هم خطور نمی کرد که قربانی افول سلامت روان کمک خلبان پروازی خواهند گشت که با آن از بارسلونا عازم دوسلدورف آلمان بودند. انتشار گزارش های اولیه مبنی بر عمدی بودن این سقوط توسط آندریاس لوبیتز کمک خلبان این پرواز که پس از خروج لحظه ای خلبان اصلی با قفل نمودن درب کابین، کاهش ارتفاع و افزایش سرعت، نقشه قبلی خود برای خودکشی را با قربانی نمودن ۱۴۸ نفر از مسافران این پرواز عملی نمود، جهان را در بهت و حیرت فرو برد. متعاقب این رخداد، عمده تحلیل های منتشره در عرصه های رسانه ای، عمدتا حول امنیت و ایمنی پرواز و تجدید نظر در رویه فعلی قفل شدن درب کابین خلبان و ضرورت باقی بودن ۲ نفر در کابین در طول پرواز و موضوعاتی از این دست تمرکز یافته و از مقوله مهم بهداشت و سلامت روان که افول آن در کمک خلبان این پرواز زمینه ساز وقوع این واقعه تلخ و قربانی شدن بیش از ۱۴۹ نفر از مسافران این پرواز گردید کمتر در کانون توجه گرفت. هدف راقم این سطور نه بررسی چگونگی پایش دوره ای سلامت روان خلبانان و کمک خلبانان و استانداردهای مربوط به آن، که توجه دادن مخاطب به اهمیت بنیادین مقوله سلامت روان و ضرورت پایش و ارتقاء مداوم آن در عموم شهروندان می باشد.

در روی زمین و نه فقط در آسمان ها، مرگ بسیاری از شهروندانی که در ظاهر در یک تصادف جاده ای، درگیری های خیابانی یا خانوادگی و یا حوادث محیط کار که به ظاهر مرگی متعارف و معمولی می نماید را در یک بررسی دقیق تر می توان ناشی از افول سلامت روان قربانی و یا ضارب به رسمیت شناخت. ای بسا صدها و هزاران برابر قربانیان پرواز جرمن وینگز بر روی زمین و در سطح دنیا و از جمله کشور ما به دلیل افول سلامت روان به کام مرگ رفته و یا خواهند رفت و یا وضعیتی دشوار و نابسامان به لحاظ روانی زیست می نمایند که بهبود وضعیت آنها و پیشگیری از وقوع فجایع مشابه آن پرواز در جامعه، نیازمند مداخلات اساسی روانشناختی می باشد. از قربانیانی که به علت عدم تسلط به مهارت های اساسی از جمله کنترل خشم با در گیر شدن موجب مرگ خویش و یا طرف مقابل گشته و یا سر از زندان در می اورند گرفته تا خانواده هایی که با پیامدهای ویرانگر بعدی دست به گریبان می مانند. با این تعبیر، افول سلامت روان می تواند و باید به عنوان زنگ خطری برای سلامت و حتی امنیت عمومی جامعه قلمداد نموده و برنامه ریزی های ملی برای پیشگیری از افول و نیز پایش و ارتقاء سلامت روان از این منظر نه تنها ضروری که اجتناب ناپذیر می نماید.

بدیهی است اتخاذ بسیاری از تصمیمات اساسی در پی و متعاقب یک حادثه تلخ اگر چه مفید ولی در عین حال نشان دهنده عدم رصد دقیق و علمی نیازمندیهای اجتماعی از منظری مدیریتی در قالب یک برنامه توسعه مدون و مترقی می باشد. پیش بینی و پیشگیری بویژه در زمینه مسائل مرتبط با سلامت و از جمه سلامت روان از مقولات مهمی است که می بایست در اسناد بالادستی جامعه نماد و نمودی مشخص و در خور شان و وزن اهمیت خویش یابد. مشاوره به عنوان یک خدمت تخصصی یاورانه که توسط متخصصین این رشته علمی قابل ارائه می باشد از جمله رشته های علمی است که نقشی بنیادین در پیشگیری از افول سلامت روان و ارتقاء آن در موارد در معرض افول ایفاء می نماید. تحقق کارکردهای پیشگیرانه و بهبودبخش خدمات مشاوره اما تابعی از سطح میزان باورمندی شهرواندان به اثربخشی آن، میزان دسترسی آنان به این خدمات و مهارت های حرفه ای مشاوران می باشد. به نظر می رسد در حال حاضر و با رویه های جاری خدمات تخصصی مشاوره روانشناختی بویژه با رویکرد پیشگیرانه، از توزیع مناسبی در سطح کشور برخوردار نبوده و دسترسی عموم مردم به این خدمات در سطوح اولیه آن به سهولت عملی نمی گردد. از کمبود مشاوران حرفه ای و فقدان برنامه ایی جامع با سطوح ارجاع و پوششی فراگیر در مناطق مختلف شهری و روستایی در بخش خصوصی و دولتی کشور و فقدان سطح بندی و پوشش بیمه ایی خدمات مشاوره به عنوان برخی از مهمترین دلایل ضعف دسترسی شهروندان به این خدمات می توان یاد نمود. حال که برنامه ششم توسعه در حال تدوین است با آسیب شناسی برنامه های پیشین، مناسب خواهد بود با دیدی جامع به این مقوله مهم نگریسته شده و ضمن اعتباربخشی مناسب به بحث مشاوره در زمینه های مختلف، از مشاوره قبل از ازدواج گرفته تا تا حیطه های مختلف سلامت روانیع، زمینه تسهیل دسترسی شهروندان به این خدمات تخصصی از طریق ساماندهی سامان مند نحوه ارائه این خدمات در قالب بخش های دولتی و خصوصی با پوشش بیمه ای مناسب همانند بسیاری از کشورهای جهان فرآهم آید. در پایان شاید تعریف استراتژی توسعه کمی فراگیر مراکز مشاوره در سطوح خصوصی و دولتی در مناطق مختلف کشور در عین حفظ نصاب معینی از کیفیت در چهارچوب استانداردهای مرسوم و تعلق پوشش بیمه ایی به عمده خدمات تخصصی مشاوره، روزنه ای برای گذار به ارتقاء سلامت روان و پیشگیری از افول ان و اوج گیری پیامدهای ناگوار آن می توان دانست.

یحیی بازیاری زاده

کارشناس ارشد مشاوره خانواده

معاون بهداشت، درمان و توانبخشی جمعیت هلال احمر استان هرمزگان

لینک منبع : لینک به مطلب