شاید متوجه نشده باشید اما جنگ آمریکا در عراق خوب پیش نمی رود.تلاش آمریکا برای تشکیل اتحادی در جهت تضعیف و نابودی داعش درست شبیه ائتلاف های دیگری است که با رهبری آمریکا تشکیل شده است. در حالی که عمو سام همه تلاش خود را می کند سایر متحدین فقط در حد اقدامات نمادین عمل می کنند و حتی گاهی فعالانه در حال تضعیف ائتلاف هستند.

اشتباهات مکرر آمریکا در خاورمیانه

شاید متوجه نشده باشید اما جنگ آمریکا در عراق خوب پیش نمی رود.تلاش آمریکا برای تشکیل اتحادی در جهت تضعیف و نابودی داعش درست شبیه ائتلاف های دیگری است که با رهبری آمریکا تشکیل شده است. در حالی که عمو سام همه تلاش خود را می کند سایر متحدین فقط در حد اقدامات نمادین عمل می کنند و حتی گاهی فعالانه در حال تضعیف ائتلاف هستند.بی جهت نبود که پریزیدنت اوباما تمایلی به ورود به این جنگ نداشت وهشدار داد که این جنگ بیش از مدت باقی مانده از دور دوم ریاست جمهوری او به طول خواهد انجامید.

آنچه بیش از همه من را می ترساند این است که امریکا اشتباهاتی را که در جنگ قبلی با عراق مرتکب شد باز هم تکرار کند. چند هفته است که ما وارد این جنگ شده ایم و به نظر من مرتکب ۵ اشتباه در عراق شده ایم.

اشتباه اول: اغراق کردن

از زمان اولین جنگ خلیج رهبران آمریکا همیشه در مورد تهدیداتی که از جانب عراق و سوریه متوجه کشورشان است اغراق کرده اند.گرچه توان نظامی عراق بین سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ تا حد زیادی از بین رفت و هیچگاه هم بازسازی نشد اما کلینتون باز هم به تصویرسازی خود از عراق به عنوان خطری در برابر منافع حیاتی آمریکا ادامه داد.ادامه تحریم ها علیه این کشور که باعث کشته شدن نزدیک به ۵۰۰ هزار عراقی شد و در پیش گرفتن سیاست غلط مهار دو جانبه اشتباه بزرگی بود. بر اساس همین استراتژی آمریکا نیروهای خود را در عربستان مستقر کرد و همین زمینه ظهور اسامه بن لادن و حادثه ۱۱ سپتامبر را فراهم کرد.بعد از ۱۱ سپتامبر بوش در بزرگ نشان دادن تهدید پا فراتر گذاشت تا بتواند به این واسطه یک جنگ پیشگیرانه را توجیه کند.او با کمک روزنامه نگاران دروغگو و ساده لوح توانست بالاخره مردم امریکا را قانع کند که صدام حسین سلاح های کشتار جمعی دارد و شریک اسامه بن لادن هم هست که هر دو ادعا هم غلط بود.

امروز هر دو حزب در آمریکا متفق القول هستند که داعش یک مشکل در منطقه است و برای امریکا تهدیدی جدی و مستقیم است در عین حال به مردم هم گفته شده است که آمریکا هیچ نیرویی در عراق پیاده نکرده است. این مساله به سه دلیل مشکل ساز است. اول اینکه این حرف دروغ است که چرا واحد های عملیاتی آمریکا از قبل در عراق مستقر بودند و احتمال دارد با وخیم تر شدن اوضاع بر تعداد آنها هم افزوده شود.

دوم اینکه اگر داعش آنقدر خطرناک است که شما را از نظر نظامی وادار به عکس العمل کند پس این قضیه آنقدر مهم است که عکس العمل های جدی تری در موردش نشان دهید.( البته من خودم به این سوال جواب می دهم. داعش آنقدر ها هم خطر بزرگی برای آمریکا نیست که بخواهد به اقدامی غیر از عملیات هوایی دست بزند و پیاده کردن نیرو در عراق کار را خراب تر خواهد کرد).

سومین اشکالی که موضع کنونی آمریکا دارد این است ادعای واشنگتن مبنی بر کم بودن هزینه درگیر شدن مجدد در عراق شبیه همان ادعای واهی بود که بوش هم مطرح کرد.اوباما به مردم آمریکا گفت که اتحاد برای مقابله با داعش شاید زمان زیادی به طول بینجامد اما نگفت که ممکن است چقدر هزینه بر باشد.

چرا بزرگ جلوه دادن یک بحران دردسر زا است؟وقتی تهدیدی را به منظور اعزام نیروهای نظامی بزرگ جلوه دهیم احتمال اینکه دچار خطا شویم بیشتر است چرا که چنین تهدیدی نیاز به عکس العمل جدی و سریع دارد و همین حل مشکل را سخت تر می کند.وقتی یک قدرت بزرگ تحت تاثیر گردن زده شدن چند نفر تصمیم می گیرد تا هرطور شده کاری کند احتمال انجام عملی غیر منطقی زیاد می شود.همچنین بزرگ نمایی کردن باعث می شود که به طور تلویحی این پیام به رهبران سایر کشورها مخابره شود که حل این مشکل برای ما خیلی مهم تر از شما است و همین منجر به ارتکاب اشتباهات دیگری می شود.

اشتباه دوم: کاسه داغ تر از آش شدن

یکی از اشتباهاتی که در سیاست خارجی ایالات متحده رخ می دهد این است که آنها همیشه به گونه ای وانمود می کنند که هیچ مشکلی در جهان حل نمی شود مگر این که عمو سام برای حل این مشکل وارد عمل شود.با به تصویر کشیدن داعش به عنوان تهدیدی مستقیم علیه آمریکا و با حمله به آنها ما به عراقی ها، کردها، ترک ها و سعودی ها و کلیه سواره نظامانی که در راه کمک بودند اعلام کردیم که لازم نیست زیاد به خودتان زحمت بدهید.جای تعجب ندارد که نمی توانیم دولت عراق را وادار به مبارزه علیه فساد کنیم،دولت ترکیه را متقاعد کنیم که به جای تمرکز بر مساله کرد ها بر موضوع داعش تمر کز کند و دولت سعودی را وادار کنیم تا جلوی کمک های مالی که از این کشور به سوی داعش می شود را بگیرد. همه این مشکلات ناشی از اشتباه آمریکا است چرا که هرچه دولت آمریکا بیشتر متعهد شود که برای حل این مشکل تلاش کند متحدان منطقه ای ما کمتر به خودشان زحمت می دهند.

بهترین رویکردی که آمریکا می تواند در این شرایط اتخاذ کند این است که کمی سخت گیر تر باشد. قدرت نظامی آمریکا هنوز کالایی با ارزش است و بسیاری از کشورها حاضرند برای اینکه حمایت های نظامی این کشور را داشته باشند تلاش زیادی کنند.به همین دلیل آمریکا باید به جای کمک بی قید و شرط اعلام کند که حاضر است به متحدان منطقه ای برای حل مشکلاتشان کمک کند. البته به شرطی که آنها خودشان هم برای حل آن موضوع تلاش کنند.البته در اینجا منظور از تلاش فقط انجام یکسری عملیات نمایشی نیست.

برای رسیدن به این منظور دولت باید اقداماتی انجام دهد که مردم منطقه به آمریکا اعتماد کنند.صادقانه بگویم بعد از آن همه منابعی که آمریکا در عراق و افغانستان با وجود همکاری کمرنگ شرکا صرف کرد ما امروز نباید دلواپس قدرت آمریکا در منطقه بودیم.پس بهتر است از این به بعد به جای اینکه پولمان را داخل چاه بریزیم به کسانی کمک کنیم که واقعا برای مبارزه به پا خواسته اند. کرد ها، اردنی ها و عراقی هایی که علیه گروه های افراطی به پا خواسته اند.

اشتباه سوم: عدم اولویت بندی

وقتی آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد هدف جلوگیری از دستیابی صدام به سلاح های کشتار جمعی بود.اما نو محافظه کاران دولت بوش در این فکر بودند که سرنگونی صدام اولین قدم در ایجاد دولت هایی در منطقه است که طرفدار دموکراسی آمریکایی باشند.وقتی معلوم شد که عراق سلاح های کشتار جمعی ندارد بحث گسترش آزادی در این کشور و منطقه آغاز شد.همین باعث شد که واشنگتن همه انرژی خود را صرف برگزاری انتخابات آزاد و ایجاد نهادهای مشارکتی در این کشور کند. در واقع آمریکا خودش هم نمی دانست چه می کند.

این مشکلی است که سیاست خارجی آمریکا در منطقه هنوز هم با آن روبرو است.ما هنوز نمی دانیم کدام هدف برای ما در اولویت است. برکنار کردن بشار اسد از قدرت، منزوی نگاه داشتن ایران یا نابودی داعش؟

این اهداف ذاتا متناقض هستند.تضعیف داعش مستلزم همکاری ایران و بشار اسد است و همکاری آنها مستلزم به خطر انداختن موضع آمریکا در پرونده هسته ای ایران.پس دستیابی به هر سه هدف همزمان غیر ممکن است.من نمی دانم کدام هدف در دولت اوباما دارای اولویت است اما می دانم که اگر واشنگتن به دنبال دستیابی به هر سه هدف باشد بدون شک به هیچکدام دست نخواهد یافت.

اشتباه چهارم:همه مانند ما فکر می کنند

بزرگترین ایراد سیاست خارجی آمریکا این است که ما تصور می کنیم که منافع و جهان بینی خودمان کاملا درست است و همه با آن موافق هستند مگر دشمنان ما.

به عنوان مثال بعد از حمله سال ۲۰۰۳ به عراق، کاندولیزا رایس مشاور امنیت ملی آمریکا اعتراف کرد که از مواضع فرانسه، آلمان و روسیه در مخالفت با جنگ کاملا گیج شده است.او در اینباره گفت: به صراحت می گویم، مواضعتان را درک نمی کنیم.

بعدها مشخص شد که این کشورها حق داشتند آنها متوجه مصیبت بودند در حالی که او نبود.

امروز هم وزیر امور خارجه آمریکا درک نمی کند که چرا برای ترکیه موضوع ناسیونالیسم کردی از بحث داعش پر اهمیت تر است.واقعیت است که کشورها، قبایل، فرقه ها و گروه های مختلف دارای منافع مختلفی هستند.دیپلماسی موفق یعنی اینکه بدانیم که هر کشور منافع خود را دارد و این منافع را خودش بهتر تشخیص می دهد. به خاطر همین تفاوت منافع کشورهای مختلف به یک مساله از زوایای مختلف نگاه می کنند. پس باید به دنبال نقاط اشتراک بود.اگر در موردی هیچ زمینه مشترکی وجود نداشت بهترین استراتژی دوری کردن از آن سوژه است.

اشتباه پنجم:وعده های زیاد، دستاورد های کم

و اما آخرین خطای سیاست خارجی آمریکا در این سالها این بود است که وعده های بزرگ می دهد اما هیچکدام از این وعده ها عملی نمی شود.

وزیر امور خارجه بوش قول داد که حمله به عراق بسیار کوتاه مدت و راحت باشد و هزینه های زیادی به بار نیاورد.بوش همچنین وعده نابودی همه تروریست های جهان را داد.این یک ایده احمقانه بود بخصوص وقتی که مداخله آمریکا عملا باعث شد که گروه های افراطی به فکر تقویت خود بیفتند.آمریکا هنوز درگیر افغانستان است ،طالبان نیز سر جای خودش است و ما در حال التماس کردن به دولت افغانستان هستیم تا اجازه دهد چند سال دیگری هم نیروهایمان را در آن کشور نگه داریم.بعد از جنگ عراق اینک مجبوریم دوباره به این کشور بازگردیم. اسامه بن لادن مرد اما هنوز مبارزه ای که او شروع کرد ادامه دارد.

کل تاریخ جنک آمریکا در عراق پر است از بزرگ نمایی و اغراق در مورد پیروزی های واشنگتن.پوستری که در می سال ۲۰۰۳ بر روی کشتی ابراهام لینکن آویخته شد را به یاد دارید؟« ماموریت انجام شد» شعار این پوستر بود. یا پوستر دیگری که پیامش این بود« عمل موفقیت آمیز بود». این شعار ها در حالی بود که ما به هیکدام از اهداف استراتژیک خود در حمله به عراق دست نیافته بودیم. فرماندهان نظامی امریکا چندی پیش شروع کردند به تبریک گفتن به یکدیگر که اینک نیروهای امنیتی عراق تحت تعلیم آمریکایی ها در آمادگی و قدرت کامل به سر می برند ولی طولی نکشید که با حمله داعش بدون هیچ مقاومتی این نیروهای امنیتی تارو مار شدند.

اوباما هم اینک وعده تضعیف و نابودی کامل داعش را داده است. او هم با اغراق در این مورد ادعا می کند که آمریکا می تواند داعش را نابود کند. اما واقعیت این است که نیروی هوایی به تنهایی نمی تواند به چنین هدفی دست یابد.ارزیابی مواضع داعش از بالا غیر دقیق است و آنها با پراکنده کردن مواضع خود عملا باعث می شوند که در حمله جنگنده های آمریکا مردم بی گناه بیشتری کشته شوند.

ما می توانیم نیروهای نظامی عراق را دوباره آموزش دهیم. می توانیم به شبه نظامیان و گروه هایی که جلو داعش قد علم کرده اند کمک کنیم ولی باید بپذیریم که آموزش های قبلی ما کارساز نبود و عملا در این کشورها بخصوص افغانستان منجر به بروز اختلافات فرقه ای بیشتر شد به جای اینکه ثبات سیاسی را به ارمغان آورد.

پس به جای اینکه مدام اشتباهاتمان را تکرار کنیم بهتر نیست از آنها درس بگیریم؟اما مهمترین درسی که از گذشته می توانیم بگیریم این است که اکثر مردم دوست ندارند کسی به زور اسلحه و حمله به آنها بگوید چکار کنند و چگونه زندگی کنند بخصوص که حمله کننده هم زبان آنها هم نباشد، فرهنگ آنها را نشناسد، با حمله خود تعدادی از بستگان آنها را کشته باشد،اقتصادشان را مختل کرده باشد و نهادهای سیاسیشان را به نابودی کشانده باشد. در این شرایط آنها عصبانی می شوند و دست به مقاومت سازماندهی شده می زنند.

درس دوم این است که نیروهای مسلح ابزاری هستند که نابود می کنند نه اینکه بسازند و نمی تواند جایگزین خوبی برای یک حکومت باشد.هرچه ایالات متحده بیشتر بر نیروهای نظامی تکیه کند افراطگرایی بیشتر می شود و اینجاست که خشونت تشدید می شود.

پس به جای اینکه دیگران را فریب دهیم که آمریکا می تواند با هواپیماهای بدون سرنشین مشکل داعش را حل کند باید اعتراف کنیم که تنها راه باقی مانده برای نابودی داعش ایجاد مجدد یک قدرت سیاسی در منطقه است و این کاری است که باید بازیگران محلی انجام دهند نه امریکا .

در نهایت اگر نگرانی اصلی ما امنیت ایالات متحده است باید میلیون ها دلاری را اینک صرف بمباران داعش می کنیم را صرف این کنیم که اعضای داعش به کشور هایی که از آنجا آمده اند باز نکردند.این هدف دست یافتنی است و امنیت مردم آمریکا را بیشتر تامین می کند.

نویسنده: استفان والت

مترجم: آرین پورقدیری

منبع: اصفهان امروز

لینک منبع : لینک به مطلب