حفاظت و مرمت بناهای تاریخی، رشته جوانی است و مرزهای مشترک آن با معماری، عمران، تاریخ، باستان شناسی و... مسیر تکاملی آن را پیچیده تر کرده است.

چهارده درس مرمت

حفاظت و مرمت بناهای تاریخی، به نسبت موضوع خود، هنوز رشته جوانی است و برای رسیدن به بلوغ و پذیرش اجتماعی، هنوز راه زیادی در پیش دارد. اگرچه ایران یکی از پیشگامان این رشته به شمار می رود، اما مرزهای مشترک مرمت بناهای تاریخی با معماری، عمران، تاریخ، باستان شناسی و… مسیر تکاملی آن را پیچیده تر کرده است. نگاهی به پروژه های مرمت و حفاظت، به عنوان نوعی نمایش طرز تلقی عمومی و تخصصی از این رشته، نشان می دهد؛ شکاف های قابل تأملی بین بحث های تئوریک و آکادمیک با نحوه اجرایی مرمتگران وجود دارد. مرمت بین گروه های مختلف دست به دست می شود و هر کدام از منظری آن را عملیاتی می کنند. بنابراین به نظر می رسد؛ مروری بر بعضی از باورهای بنیادی مرمت و حفاظت بناهای تاریخی، خالی از فایده نخواهد بود.

۱ـ تردیدی نیست که هنر یکی از وجوه اصلی مرمت و حفاظت از بناهای تاریخی است. از طرفی هم در هنر معاصر؛ فردیت هنرمند بیش از دوره های گذشته مورد توجه قرار می گیرد. اما اگر شما از آن دسته مرمتگرانی هستید که علاقه دارید نشانه حضور خود را در یک پروژه مرمتی به وضوح بجا بگذارید و به زعم خودتان آشکارا توان فنی خود را به رخ بکشید و یا ارزش ها و جاذبه های جدیدی به اثر تاریخی اضافه کنید، باید بگویم؛ علاقه شخصی شما به رشته معماری است و راه را اشتباه انتخاب کرده اید.

۲ـ وظیفه مورخ تصحیح اشتباهات و یا خذف و پالایش زائدات ناپسند تاریخی نیست. مورخ وقایع را ـ بی این که از منظر شخصی خودش برای تفکیک امور پسندیده و ناپسند آن تلاشی انجام دهد ـ همانطور که بوده نقل می کند. (یا حداقل باید چنین کند.) از نظر مورخ، حذف و ثبت صحیح زندگی فرماندهان خونریز مغول تا دانشمندان و ادبای صاحب نام، ارتباطی با ارزش های اخلاقی ایشان و میزان نزدیکی باورها و اعتقادات شخصی ندارد. حفاظت از بنای تاریخی، حفاظت از ویژگی هایی است که به واسطه کالبد یک بنا قابل انتقال به نسل حاضر و نسل های آینده است. قضاوت در صحت و سقم، زیبائی و نازیبائی، حسن و قبح و … بنا و صاحب بنا به عهده مرمتگر نیست. مرمتگر مجاز نیست با معیارهای امروزی به بنا نگاه کند و متاثر از قواعد و قوانین امروزی و یا شخصی، ویژگی بنای تاریخی را تغییر دهد. حتی اگر تصور کند اقدامش، اقدامی اصلاحی است. اشتباهات تاریخی هم مثل همه دستاوردهای بشری، بخشی از تاریخ و تجارب تاریخی است. همچنین الزامات ایدئولوژیک و سیاسی، علائق شخصی، تعصبات قومی و قبیله ای و… نمی تواند و نباید اولویت، مسیر و چگونگی حفاظت از بناهای تاریخی را تحت تاثیر قرار دهد.

۳ـ همیشه لازم نیست نشانه و اثر همه ی آسیب ها را کاملاً از بین برد. آثار خط رطوبتی که منبع آن از بین رفته و مخل وضعیت ظاهری بنا نیست و یا ترک غیرفعالی که دوام و ارزشی را مخدوش نمی کند و خود به نوعی نشانه ای است از قدمت و وقایع مرتبط با بنا و… می تواند به همان شکل حفظ شود. مرمت هرگز به معنی برگشت بنای تاریخی به اولین وضعیت و سلامت کامل نیست. (کسی عاطفه مادربزرگ ها را با صورت شاداب دختران شانزده ساله دوست ندارد.)

۴ـ به جای این که برای روش مرمتی خود دلایلی پیدا کنید، با بررسی وضعیت و دلایل موجود و با در نظر گرفتن همه روش های ممکن، بهترین شیوه را انتخاب کنید. این امر به نظر بدیهی می آید. اما عملاً پایبندی به آن بسیار دشوار است.

۵ـ دوام و پایداری یک بنای تاریخی بهترین سند و آزمون است برای اعتماد و پذیرش صحت محاسبات و کارآمدی ترفندهای ساختمانی، اعم از انتخاب مصالح ساختمانی، سازه و یا موضوعاتی مثل عایق بندی رطوبتی و… . بنابراین بدیهی است برای مرمت بناهای تاریخی ـ جز در موارد لزوم سختگیرانه و یا عدم دسترسی به فناوری سنتی ـ در شرایط مساوی، اولویت با استفاده از همان ابزارها و شیوه های اصیل و یا شیوه های رایج بومی است که معمولاً میراث دانسته ها و حاصل تجارب بسیار در آزمون و خطاهای تاریخی در آن گونه معماری است. مثلاً وقتی یک پوشش و یا نعل درگاه توانسته است، با تکیه بر یک تیر چوبی به قطر پانزده سانتی متر، بیش از یک قرن دوام بیاورد، جایگزینی تیرآهن مشبک ۱۶ به جای آن، به بهانه محاسبات مدرن، به مضحکه و شوخی می ماند. همینطور است در مورد به کار گیری مواد و مصالح جدید که در عایق بندی و… به کار می رود و تلاش برای پرهیز از این اصل ناگزیر است. مرمت جای پنهان کاری، قدرت نمایی های تکنولوژیک و اقدامات محیرالعقول برای جلب توجه نیست.

۶ـ همواره اصل بر استفاده از مصالح اصلی بنا و در موقعیت اصلی و تاریخی آن است. درصورت عدم دسترسی و یا عدم کارآیی این مصالح، استفاده از مواد و مصالح مشابه در اولویت مرمتگر است. مثلاً استفاده از معدن سنگ مشابه و یا آجری که با همان روش اصیل تولید شده است. البته این حق تقدم، منافی تحقیقات، اصلاح روش های سنتی و تولیدات مدرن برای استفاده در شرایط خاص نیست. اما استفاده از مصالح متفاوت و یا جدید، آخرین گزینه ای است که تنها در صورت عدم امکان تحقق موارد پیشین و با لحاظ جوانب احتیاط و دقت بسیار در رفتارهای احتمالی، مجاز خواهد بود. فراموش نکنید؛ علم به سرعت در حال پیشرفت است وچه بسا آنچه امروز برای ما بی اهمیت است، با کمک دانشی نویافته، منشاء کشف اطلاعاتی ارزشمند باشد.

۷ـ برای حفاظت و مرمت یک بنای تاریخی؛ فرض اول در مواجهه با اثر، عدم دخالت فیزیکی است. اقدامات و عملیات فیزیکی در هر آنچه که بدون مداخلات مستقیم قابل انجام باشد، غیرمعقول است. اگر امنیت یک بنا با اجرای روشنایی قابل تامین باشد، لزومی به الحاق حصارکشی و نصب پنجره های فلزی ندارد. همچنین است مواردی که با کنترل کاربری، بسیاری از نیازهای تقویتی سازه و تکمیلی بنا مرتفع می شود. اقدامات فرهنگی را هم باید به این مجموعه اضافه کرد. همچنین انتقال عملیات اجرایی و مداخلات به خارج از بنا از ارجحیت برخوردار است. اگر با تغییر مسیر یا لوله گذاری یک جوی آب کوچک می توان جلوی نفوذ رطوبت را گرفت، دخالت [مستقیم] در عایق بندی دیوار و پی و… توجیهی علمی ندارد.

۸ـ در احیاء یک بنای تاریخی ـ اگر تداوم کاربری اصلی مقدور نباشد ـ باید اصل را بر انعطاف پذیری کاربری انتخاب شده گذاشت و نه انعطاف بنا. یعنی باید تا حد امکان از تغییر بنا برای تطابق با این کاربری جدید پرهیز شود. در عوض می توان با برنامه های دقیق، جزئیات شیوه کاربری را به توان کالبدی، شأن و شرایط فرهنگی بنا نزدیک تر کرد.

۹ـ اصل برگشت پذیری در مرمت بناهای تاریخی محدود به برگشت پذیری در مصالح و اقدامات ساختمانی و الحاقی نیست. گاهی جایگاه و پایگاه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… بناهای تاریخی در طی عملیات و اقدامات حفاظتی، مرمتی و احیاء دستخوش تغییرات می شود. این تغییرات همیشه و الزاماً در جهت حفظ و ارتقاء همه ی ارزش های بنا پیش نمی رود. بدیهی است در صورت تنزل این ارزش ها، اصل برگشت پذیری در این موارد نیز باید به قوت خود مدنظر مرمتگر قرار بگیرد.

۱۰ـ مرمت بافت ها و ابنیه تاریخی تنها در تسلط به علوم و فنون ساختمانی محدود نمی شود. مرمتگر لازم است برای شناخت واقعی و همه جانبه یک بنا یا بافت تاریخی، از همه ی ارتباطات فرهنگی و فنی و اجتماعی و… مطلع باشد. آگاهی بر تاریخ اجتماعی، تاریخ سیاسی، تاریخ علم، آداب و رسوم اجتماعی، مذهب، هنر و ادبیات و به طور خلاصه همه ی علوم پایه، مهندسی و انسانی، لازمه ی درک و فهم بنای تاریخی و حوزه پیرامونی آن است. پوشیده نیست که دانستن این علوم (به شکل ذخیره پرونده های مطالعاتی و ضمائم بی مصرف و غیرقابل دسترس) بدون فهم عمیق و اشراف بر ارتباطات موضوعی در مرمت چندان نمی تواند گره گشا باشد.

۱۱ـ مشارکت و همدلی مردمی، ضامن سهولت و تداوم مرمت و نگهداری صحیح از بناهای تاریخی است. البته منظور بیشتر تاکید بر همدلی است تا مشارکت اجرایی و عملیاتی که معمولاً نیاز به تخصص های ویژه دارد. به خاطر داشته باشید؛ تصمیم گیری پشت درهای بسته، خطرناک است و زمینه توسعه خودرایی و دوری از واقعیات اجتماعی را فراهم می کند. مردم و علاقه مندان را تا حد امکان، به طور مرتب و هم شأن مدیران بالادستی، در جریان تصمیمات و عملیات مرمتی و به ویژه منافع فرهنگی بناهای تاریخی بگذارید و اجازه دهید تعلق خاطر و انگیزه های نظارتی در میان اطرافیان گسترش پیدا کند. همسویی و همدلی مردم بومی و بازدیدکنندگان، سرمایه بی نظیری است که با نقش کنترلی خود مانع بروز بسیاری از عوامل مخل انسانی و یا توسعه عوامل مخل طبیعی می شود.

۱۲ـ هیچ پروژه مرمتی بدون ایجاد فرصت های مناسب آموزشی، برنامه مدون و دراز مدت نگهداری، مستندسازی دقیق و جامع وضعیت اثر در مراحل مختلف پروژه و تنظیم گزارش جزئیات عملیات اجرایی و نشر به موقع آن، کامل نیست. روند این اقدامات باید به گونه ای باشد که کیفیت و زمان مناسب هیچ یک از این ملزومات، فدای روابط اداری، سلائق و رقابت های فردی نشود. عناوین و جداول گزارش روزانه باید متناسب با پروژه طراحی و به طور مرتب تنظیم شود. گاهی درج موضوعات ظاهراً ساده و پیش پا افتاده، اسامی افراد، حواشی کارگاه، خاطرات و… در کنار گزارشات فنی و ادرای فشرده، می تواند برای گروه های بعدی پژوهش، سرنخ کشف ارتباطات و دریافت های جدید باشد.

۱۳ـ ثبات اصالت اثر، از فرضیات حفاظت از یک بنای تاریخی است. اگرچه با وجود تغییرات سریع و عمیق در شیوه های زندگی، رفتارهای اجتماعی، ارزش های اقتصادی و اجتماعی، توسعه شهری، سرعت روند تخریبی و…، حفظ همه وجوه اصالت غیرممکن می نماید، اما پروژه های مرمتی و حفاظتی تلاش می کنند؛ دخل و تصرفات و یا اغتشاشات در اصالت به حداقل ممکن برسد. منظور از اصالت، علاوه بر اصالت در مواد و مصالح، فناوری های ساختمانی و… شامل موارد پیچیده تری از جمله؛ کاربری، منظر، تعاملات فرهنگی و هنری، جایگاه شهری و سیاسی و اقتصادی و… هم می شود.

۱۴ـ خواناسازی در اندام ها، عناصر کالبدی، ارتباطات عملکردی و… در هر حال بر بازسازی و نوسازی های شبهه ناک یا شبهه ساز، ارجحیت دارد.

سعید فلاح فر

لینک منبع : لینک به مطلب